BTS, Roman
#زندگی_من
#ادامه_پارت_بیست_و_هشتم
.
بین اون شلوغی، حس کردم یکی داره فرار میکنه... با دقت نگاه کردم[اون یوشیه!] اره خودش بود، و کاامل مست.
ترسیدم که میخواد چیکار کنه، داشت به سمت حیاط میرفت. از جام بلند شدم تا برم دنبالش. نباید اجازه میدادم هر غلطی که میخواد تو خونه من بکنه..
وقتی رسیدم تو حیاط کسی رو ندیدم.
من- کجا میتونه رفته باشه!
همه جاها رو میگشتم. از نگهبان پرسیدم.
من- بیا اینجا
به سمتم دوید
نگهبان- بله قربان؟
من- یک دختر، همون خدمتکارم،، اینجاها ندیدیش؟
نگهبان- چرا قربان دیدم
من- مطمئنی که دیدیش؟؟
نگهبان- بله قربان مطمئنم.
من- خب از کدوم طرفی رفت
نگهبان- راستش... متوجه نشدم قربان
من- پس اگه دوباره دیدیش چشم ازش بنداره،، مراقب باش کسی بهش نزدیک نشه.
نگهبان- چشم قربان
میخواستم داخل شم که حس کردم کسی صداممیزنه. این زدا از ترس بود، از لرز بود، برای کمک.
حس کردم خیالاتی شدم، از نگهبان پرسیدم
من- تو صدایی نشنیدی؟
نگهبان- چرا قربان شنیدم، اما خیلی ضعیف بود
[پس خیالاتی نشدی،، اون حتما حتما صدای یوشیه]
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
#ادامه_پارت_بیست_و_هشتم
.
بین اون شلوغی، حس کردم یکی داره فرار میکنه... با دقت نگاه کردم[اون یوشیه!] اره خودش بود، و کاامل مست.
ترسیدم که میخواد چیکار کنه، داشت به سمت حیاط میرفت. از جام بلند شدم تا برم دنبالش. نباید اجازه میدادم هر غلطی که میخواد تو خونه من بکنه..
وقتی رسیدم تو حیاط کسی رو ندیدم.
من- کجا میتونه رفته باشه!
همه جاها رو میگشتم. از نگهبان پرسیدم.
من- بیا اینجا
به سمتم دوید
نگهبان- بله قربان؟
من- یک دختر، همون خدمتکارم،، اینجاها ندیدیش؟
نگهبان- چرا قربان دیدم
من- مطمئنی که دیدیش؟؟
نگهبان- بله قربان مطمئنم.
من- خب از کدوم طرفی رفت
نگهبان- راستش... متوجه نشدم قربان
من- پس اگه دوباره دیدیش چشم ازش بنداره،، مراقب باش کسی بهش نزدیک نشه.
نگهبان- چشم قربان
میخواستم داخل شم که حس کردم کسی صداممیزنه. این زدا از ترس بود، از لرز بود، برای کمک.
حس کردم خیالاتی شدم، از نگهبان پرسیدم
من- تو صدایی نشنیدی؟
نگهبان- چرا قربان شنیدم، اما خیلی ضعیف بود
[پس خیالاتی نشدی،، اون حتما حتما صدای یوشیه]
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
- ۱.۶k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط